از پیک موتوری راننده گرفته تا حسام بیک سرگردنه و ساقیان پیک محله و خلاصه تمامی انس و اجنه میدانند که پیک عالم و آدم در المپیک است.
بر همین اساس رسانه ملی ما هم اصولا باید خودی نشان میداد و در همان زمان، آسپیکش را رو میکرد اما طبق معمول هیچ پیشرفتی از خود نشان نداد که هیچ؛ حتی… بگذریم.
اگر ورزشکاران ما در جدول مدالها نسبت به المپیک توکیو 6 پله صعود داشتند صدا و سیمای ما همچنان بر طبل لجبازانه خود کوفت و دریغ از یک ابتکار خشک و خالی در برنامهسازی!
تبلیغات روی مخ
البته در زمینه تبلیغات روی مخ تغییرات بنیانی داشت یعنی برخلاف گذشته دیگر به زیرنویس اکتفا نمیکرد و مجریان آنقدر نامهایی مانند «لایف استایل» و «نامی نو» را تکرار کردند که قطعا هیچ ایرانی در آینده نامی از آنها نخواهد برد. اصلا بعد هنریش به کنار؛ کدام شیرپاک خوردهای در برنامه ورزشی مردم را به خوردن غذای آماده و نوشابه تشویق میکند؟ حالا فهمیدید چرا در کشور ما ندیدن برنامههای صدا و سیما تبدیل به یک افتخار ملی شده و هر پلتفرم خصوصی و هر صفحه شخصی با چند k فالور هم خیلی راحت میتواند با آن رقابت کند؟!
مجریان خشک و جدی
دو مجری کت شلورای خسته کننده مسن با ظاهری خشک و جدی روبروی دوربین مینشینند و خیلی شیک و مجلسی با صحبتهای فلسفی؛ سیاسی و نقش معنویات در ورزش از عموم مردم میخواهند با نشاط و شاد باشند! بعد هم، با ذکر این توصیه که پهلوانی از قهرمانی بهتر است از ملت میخواهند برای قهرمانی ورزشکاران دعا کنند! هر از گاهی هم سرودی تکراری(صد رحمت به سریال مختار) برای مدالی با حرکات اسلوموشن و تدوین سردستی پخش میشود و تمام! آمارها نشان می دهد 50 درصد مدال آوران این دوره دهه هشتادیها بودند و بقیه هم پرپرش دهه هفتادی اما دریغ از مجریان دهه هفتادی و هشتادی! و دریغ از یک مجری -نه با شورت ورزشی- حتی با شلوار ورزشی! بله میدانیم که اگر بخواهیم مجری زن با مجری مرد هم کلام شود سوسک میشویم اما حداقل یک مجری زن هم بگذارید آن گوشه موشهها تا برای خودش حرف بزند!
شعار رسانه ملی: اونقدر خوبی که باید سانسور شی!
اما اوج این داستان سانسوردر رسانه ملی است!
ما سالهاست که قید حذف سانسور را در صدا و سیما زدهایم و حتی میتوان گفت یه جورایی با آن خو گرفتهایم. پس گلایه ما از نفس سانسور نیست اما این خواست را حداقل میتوانیم داشته باشیم که لطفا در سانسورهایتان ابتکاری به خرج دهید و شکل و شمایلش را نسبت به ده المپیک گذشته تغییر دهید. مثلا فرض کنید زمان انتخابات است و دایره محدودیتتان را همانقدر گسترش دهید به این مو قسم که ما به همین اندازه هم قانعیم!
آخر چرا از این تک فرصتی که به شما برای داشتن مخاطب حداقلی دست داده استفاده نمیکنید و لااقل در طول المپیک که چندتایی بیننده پیدا میکنید برایشان حرکتی نمیزنید تا بلکه آنها را در آینده با خودتان آشتی داده و همراه نمایید؟ آخر تا کی میخواهید برای سانسور مدام صحنههای تکراری اسلوموشن پخش کنید و روی اعصاب بیننده راه بروید؟ از کلیه خلاقیتهایتان قطع امید کردهایم چون میدانیم امکاناتتان خیلی بیشتر از تواناییتان است اما چرا نمیخواهید حداقل در سانسور کاری کنید که مثلا وقتی در والیبال آبشاری زده میشود و یا در کشتی فنی اجرا می شود حرکت اسلوموشن صحنه های قبل را نشان ندهید یا اگر هم اصرار دارید نشان دهید به گزارشگرتان توصیه کنید که نگوید این حرکت آرام همان صحنه است؟ بخدا اگر بجای صحنههای تکراری در زمان زدن گل؛ گلدان نشان دهید راضیتریم. در دوی ماراتن از بس دونده آفریقایی با حرکت اسلوموشن پشت سرش را نگاه کرد که ما مانده بودیم این دونده پس کی میدود و مگر در خیایانهای پاریس چه خبر است که اینقدر باید سانسور شود؟
سانسور صحنه روبوسی کیمیا و ناهید
اتاق فکر رسانه ملی کی میخواهد بفهمد سانسور برخی از صحنههای خاص نه تنها باعث دیده نشدن خواهد شد بلکه باعث بیشتر دیده شدنسان خواهد شد. آنهم با این توضیح در صفحات مجازی: «صحنه سانسور شده در صدا و سیما»! طبعا این نوع سانسورها همه را مشتاقتر خواهد کرد برای دیدن! چیزی که شاید در حالت عادی آنقدرها هم کسی به آن توجه نمیکرد … یعنی حساس کردن صحنه های خنثی!
نکته آخر…
البته برای آنکه بگوییم نقدمان سازنده بوده از کشف چند گزارشگر خوب، خصوصا در تکواندو، دو میدانی و یکی دو ورزش دیگر باید تشکر کرد هر چند میدانیم رسانه ملی در کشف و خنثی سازی استعدادها هم استعداد خاصی داشته و دارد! بر همین اساس خدا آخر و عاقبت این گزارشگران را بخیر کند! الهی آمین!
باری به هر جهت همانقدر که مجریان صدا وسیما مدام از تلاشهای شبانه روزیخودشان تشکر میکنند من هم از کلیه نویسندگان این وبلاگ خصوصا خودم تشکر می کنم!